برسام عزیزبرسام عزیز، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

بهانه زندگی من و بابایی

فردا صبح پسرم به دنیا میاد

سلام پسر عزیزم وای خدا چه حس عجیبی دارم... این آخرین مطلبی که توی زمان بارداریم توی وبلاگت میذارمممم... الان ساعت 1:30 نصف شب من هنوز خوابم نبرده... خیلی استرس دارم قراره فردا برم اتاق عمل زیر تیغ جراحی... امروز مامانی و خاله مریم اومدن خونمون بیشتر مواقع حواسم پرت بود.ولی در کل اصلا روز خوبی نبود یه سر رفتیم خونه مامان پری..خیلی کلافه بودم اصلا حوصله هیچ کس رو نداشتم هی میگفتم بریم خونه خودمون کسی گوش نمیداد انقدر عصبانی و ناراحت و استرسی و کلافه شده بودم که همه اونجا  از حال و روزم خبر داشتممممممم..آخرش ساعت 7 بود گفتم من دارم میرم خونمون شما هم شام خوردید بیاید بابایی اومد دنبالم رسوندم خونه...رفتم حمام..آخرین حمومی ب...
31 تير 1392

یک هفته مونده تا دیدن پسرم

سلامممممم پسرم.امیدوارم حالت خوبه و جات راحت باشه البته فکر کنم اصلا جات راحت نباشه ماشالله بزرگ شدی شکم مامان هم کوچولو ..چقدر بهت فشااااااااار میاد پسرم قشنگم از روزی که پا تو دلم گذاشتی من و بابایی داریم جلوه ی جدیدی از عشق رو تجربه میکنیم خیلی دوست دارم..این روزا همش میرم توی اتاقت با دیدن وسایلات قربون صدقت میرم امروز داشتم تصورت میکردم با دندونی هات...  عزیزمممممممممم دلم برای دیدن صورتت پر میکشه...هر چند که میدونم دلم برای این روزای با هم بودن خیلی خیلی تنگ میشه..     پسرم الان6 روزه شده که ماه رمضان اومده...یعنی اینکه شما توی ماه رمضان قدم به دنیا میذاری. امیدوارم توی این ماه پر برکت..قدم هات پر از خی...
26 تير 1392

33 هفتگی

سلاممممممممم مامانی دلم برات تنگ شده بود شیطون بلااااااااااااااااااااا........ خوب شیطون شدی هاا..همش مامانی رو اذیت میکنی..روز به روز تکونات بیشتر و محکم تر میشه وقتی داری توی دلم جا به جا میشی یهو دلم درد میگیره و خودمو جمع میکنم.... همش میای سمت راست دلم یعنی کنار نافم..مخصوصا وقتی خم میشم و بلند میشم دلم کج میشه کلن میای سمت راست ...بعد سمت چپ میره تو ووووویییییییییی نمیدونی چقدر بامزه میشم داریم کم کم 8 ماهم تموم میکنیم و وارد 9 میشیم..البته 9 روز دیگه هنوز مونده عزیزم هفته پیش نامزدی خاله اعظم بود..یه داماد جدید به جمعمون اومد خیلی پسر خوبیه... ایشالله خاله باهاش خوشبخت بشه..من که خیلی براش دعا کردم چون خیلی دوس...
17 تير 1392

برسامم 9 ماه شد

  حضورت را دوست دارم که در وجودم تقلا میکنی پسر من شادی هایم را بیشتر کردی و البته دردهایم را، کمر درد، انگشت درد، درد دنده، دل درد .... با همه این مشکلات دوستت دارم. بیش از انچه خودم فکرش را میکردم و با همه استرسی که برای زایمان دارم...... منتظر لحظه دیدنت هستم فرشته کوچولو من قند عسل امروز یکی از دوستات به دنیا اومد........... پسر خاله آسمان آقا ابوالفضل امروز پا به این دنیا گذاشت خدارووووووشکر نمیدونی چقدر خوشحالم براش... لحظه شماری میکنیم حال خاله آسمان خوب بشه زودی عکس پسمل و برامون بذاره تا ببینیم..... دیشب همش توی فکر خاله بودم ...همش داشتم با بابایی صحبت میکردم و میگفتم برسام چند تا دوست دا...
17 تير 1392

دو هفته دیگه میای

پسرم برسام مامان: دیگه چیزی نمونده تا بیای پشم... ساکت رو بستم..همه واسه رفتن به سفر نیاز به یه سری وسیله ها دارن..و من برای سفر طولانیت به این دنیا ساکت رو آماده کردم.. اما پسرم دلبستگی به این دنیا بزرگترین گناه..این دنیا یه مسیر برای رسیدن به معبوده..یادت باشه هیچ چیز این دنیا قابل اعتماد و دل بستن نیست.. پس برای چیزی که نباید بهش دل بست خودت را به زحمت ننداز..نه این که تلاش نکنی..بلکه سعیت بر این باشد که خدارو ملاک و معیار کارهات بدونی دلم میخواد آدم باشی..انسانیت داشته باشی نسبت به هم نوعات دلم میخواد جوری تربیتت کنم که خودم به خودم افتخار کنم فکر کردن به تو و تصور صورت زیبایت شده کار این روزای من..روز هایی که با حضور تو شی...
17 تير 1392
1